
طبقه بندی: * خالـــد عظیمــــی *،
برچسب ها: ✿ ˙·٠•✿ شـهـرتـرانـه ✿•٠·˙ ✿، ✿ ˙·٠•✿ شـهـرتـرانـه ✿•٠·˙ ✿..، اشعار عاشقانه، شعر عاشقانه معاصر، شعر عاشقانه در وبلاگ ✿ ˙·٠•✿ شـهـرتـرانـه ✿•٠·˙ ✿، وبلاگ ✿ ˙·٠•✿ شـهـرتـرانـه ✿•٠·˙ ✿،
هر چه «به جز خیالِ او»
قصد حریمِ دل کند
در نگشایمش به رو،
از درِ دل، برانمش...
***
اصلاً
مهم نیست
تو چند ساله باشی
من همسن و سال تو هستم
مهم نیست
خانهات کجا باشد
برای یافتنت کافی است
چشمهایم را ببندم
خلاصه بگویم
حالا
هر قفلی که میخواهد
به درگاه خانهات باشد
عشق پیچکی است
که دیوار نمیشناسد
***
ای همیشه خوب!
ای همیشه آشنا!
هر طرف که میکنم نگاه
تا همه کرانه های دور
عطر و خنده و ترانه می کند شنا
در میان بازوان تو!
ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک!
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک...
***
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تورا دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تورا دوست دارم
سلامی صمیمی تر ازغم ندیدم
به اندازه غم تورا دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم : تورا دوست دارم
جهان یک دهان شد هم آواز با ما:
تو را دوست دارم، تورا دوست دارم...